اولین نوروز
سلام بازم ببخشید که وبلاگ رو دیر اپ کردم اخه 25 اسفند ماشینمون رو دزدیدن و همش در گیر کارای اون بودیم و از اون طرف هم خریدای عید و مرتب کردن خونه برای استقبال از بهار و اصلا وقت نمیشد که بیام وبلاگ رو اپ کنم .. بزارید از لحظه تحویل سال بگم سال 1392 ساعت دو نیم ظهر سال تحویل میشد
من و مامان و بابایی لباس خوشگلامون رو پوشیدیم و نشسته بودیم کنار هفت سین و داشتیم کانال من و تو نگاه میکردیم هنوز چند دقیقه ای تا سال تحویل مونده بود بابا هم دوربین رو اماده کرد بود که از لحظه تحویل سال و کارای من فیلم بگیره که یهو تلفن زنگ زد بابا گوشی رو برداشت دیدم چهره اش خوشحالتر شد و با ایما و اشاره به مامان فهموند که ماشینمون پیدا شد خیلی خوشحال شدیم بابا گوشی رو قطع کرد که به مادر بزرگ و پدر بزرگ زنگ بزنه اونا رو هم خوشحال کنه وقتی با اونا حرف میزدیم یهو سال تحویل شد و ما اصلا متوجه نشدیم فقط رو که بر گردوندیم دیدیم همه تو تی وی دارن رو بوسی میکنن و ما هیچی از لحظه تحویل سال نفهمیدیم ولی اشکالی نداره همین که ماشین پیدا شد هم خودمون هم اطرافیانمون خوشحال شدن بعد هم اماده شدیم رفتیم خونه مادر بزرگ کلا یادمون رفت میخاستیم فیلم و عکس بگیریم
راستی یه عکس قبلش گرفتیم اخه مامانم یه چیزی از توی کمد دیواری می خواست من و بابایی با کمک هم رفتیم که بیاریمش