دنیز در بهار1392
دختر خوشگل مامان هر روز که میگذره بزرگتر و با مزه تر میشی هر روز یه کار جدید انجام میدی 2 فروردین تونستی چهار دست و پا راه بری اونقده بامزه از این سر خونه میری اون ور دیگه نمیشه یه جا نگهت داشت همش در حال ورجه وورجه هستی 8 فروردین هم یاد گرفتی که از مبل بگیری و بلند بشی بایستی .هر جا مامان میره دنبالش راه میافتی، هر وقت تو اشپزخونه اشپزی میکنم دنیز وروجک هم میاد تو اشپزخونه و از کابینتها میگیره بلند میشه گاهی هم به پاهای من میپیچه که بلند بشه خلاصه که با این وضع اشپزی میکنم
دنیز حالا میتونه بابا رو صدا کنه و نانای نای هم بلده با کوچکترین اهنگی شروع میکنه به رقصیدن
عاشق ماشین سواریه تا بابا میبره تو ماشین سریع دست میبره ببه سوئیچ بچم میخاد استارت بزنه اوفففففففففففف تو کل مسافرت همش از تو بغل من سر میخورد بره سمت دنده که بزارید من دنده رو عوض کنم .. بچه جون بشین سر جات
حالا یه چند تا عکس بهاری از دنیز خانوم بزارم که رفته بودیم سفر خلخال استارا و شمال
اینجا هم 13بدره همه وایساده بودن عکس بگیرن همو هل میدادن دنیزم از همه جلوتر وایساده بقیه تو عکس نباشن خخخخخخخخخخخ
چه ژستی هم گرفته وروجک
اینجا هم جنگل گیسوم که برای چند دقیقه دنیز رو گذاشتیم رو زمین چه کرد
بچه اینا چیه میخوریییییییییییییییییییییییی
از استارا از این موبایل جوادا خریدیم بچم هر وقت خواست با دوستاش تماس بگیره
دنیز در کنار دریا(ساحل قو،انزلی)
16 فروردین هم رفتیم خونه خاله سپیده که یکی از دوستای نی نی سایتی ماست تو شهر تنکابن جاتون خالی خیلی خوش گذشت اینم عکس یونا و دنیزو بابایی