عکسهایی از ده ماهگی دنیز
دخترکم هر روز ناز تر و شیرین تر میشه هر روز که میگذره بیشتر عاشقت میشم عاشق نگاه کردنت عاشق شیطنتهات عاشق خنده هات
اواخر ده ماهگی سومین دندون پایینی رو هم در اوردی
به به و جی جی هم بلدی بگی
بعضی روزا زنگ میزنم به خاله جونا و تلفن رو میزارم رو ایفون و شما باهاشون حرف میزنی یعنی اونا هر چی میگن شما این ور میگی بابا دددد جیزززززززززز و یه سری صدا با دهنت تولید میکنی و اونا هم پشت تلفن کلی به کارات میخندن و تو هم این ور غش میکنی از خنده قربون دخملک شیطون بلا بشم من
تو این عکس اماده شده بودی که به مناسبت سالگرد ازدواج مامان و بابا بریم رستوران
دنیز و پارمین جون (دختر خاله نازنین یکی از دوستای نی نی سایتی ما) که 29 اردیبهشت اومده بودن خونمون
دست خاله نازنین درد نکنه برام کادو اورده بود، با پارمین سرش دعوا داشتیم کار به گیس و گیس کشی کشید
بقیه عکسها در ادامه مطلب...........
دههههههههههه کادوی خودمهههههههههههه بدهههههههههههههههههه
مگه با تو نبودم پارمین..دیگه نبینم به وسایل من دست بزنی
پارمین: دنیز جونم اجازه هست من کنترل تی وی رو بردارم
دنیز:باشه دوت خوشگلم بر دار.. اصلا بیا با اسبابا بازیام بازی کنیم دو تائی
اینجا از دیوار گرفتی و در حال راه رفتن هستی
وروجک مامان صبح که بیدار شدی سرتو که چرخوندی دیدی به به جعبه قطره اهن رو میزه سریع رفتی برش داشتی و هی باهاش بازی میکردی که یهو قطره چکان از توش افتاد بیرون تو هم اونو برداشته بودی و میکردی تو دهنت و بازی میکردی تا صدات میکردم دنیزززززززز بزار جاش نخوررررررررررررر میخندیدی و میرقصیدی سر جات......... بعد هم الفرار