دنیزدنیز، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

دنیز دریای عشق ما

دختر زیبای من بزودی ده ساله میشه

کارهایی که میتونم انجام بدم

1391/10/19 17:02
نویسنده : مامان دنیز
2,642 بازدید
اشتراک گذاری

5 ماه و نه روز که من به دنیا اومدم  تا حالا خیلی کارا یاد گرفتم انجام بدم و نیدونم چرا هر کاری هم که انجام میدم مامان و بابا کلی ذوق میکنن و منو به همدیگه نشون میدنخجالت خوو مگه چیه دارم غلت میزنم  یا مثلا دستامو میخورم اصلا بزار بگم چی کارا میکنم که مامان و بابام این شکلی میشنتعجببغلنیشخندقلب در اخر هم منو میگیرن هی میچلونن وماچماچ خو چیکار کنم هنرمندم دیگه متعلق به همتون هستممژه

  1- یکماهی میشه که راحت غلت میزنم و بازی میکنم به سمت چپ راحت غلت میزنم ولی به سمت راست یکم سختههیپنوتیزم

2- انگشت خوردن رو خیلی دوست دارم ولی این مامان و بابا تا میبینن دستم تو دهنمه درش میارن و پستونک رو میدن بهم و مامانی میگه بچه جون انگشتت رو نخور تموم میشه بیا این پستونک رو بخور.. اخه چرا یکی از خودم نمیپرسه چی دوست دارم بخورمگریه

3-اسباب بازیهام  رو خیلی دوست دارم تا مامانی منو میبره تو اتاقم کلی ذوق میکنم و همش میخندم و از هیجان زیاد میخام از بغل مامانم بپرم پایین

4-موقع غذا خوردن همش دوست دارم خودم قاشقم رو بگیرم تو دستم و فرنی بخورم

5-عاشق حموم کردنم  هر وقت مامانی منو میبره حموم دوست ندارم بیام بیرون همش دوست دارم اب بازی کنم

6-با  تابلوهای خونه و لوستر  حرف میزنم خیلی دوست دارم باهاشون دوست بشم ولی نیدونم چرا من هر چی حرف میزنم باهاشون و هی بهشون لبخند میزنم اونا جوابمو نمیدنسوال

7- سی دی اموزشی بی بی انیشتن خیلی دوست دارم مخصوصا اون اژدها که اواز میخونه و اون مار که سوار اسب شده اخه هر وقت میبینمشون میخندم و هیجان زده میشمهورا

8-وقتی مامانم میشینه پای کامپیوتر دوست دارم با کیبرد ور برم و منم یه چیزایی بنویسم ولی بازم نیدونم  چرا نوشته های من عین مامان نمیشه سوالاینهمه هم میکوبم رو کیبرد همه دگمه ها رو هم فشار میدما ولی شبیه نوشته های مامانم نمیشه  گریه

9-روروئک سواری دوست دارم ولی چون دکی ها میگن خیلی خوب نیست  مامان و بابا منو کم سوار میکنن.. ای دکی نامردددددددد من روروئک دوست دارم چرا گفتی برای بچه ها خوب نیستگریه

10-اونقده گوشی موبایل دوست دارمممممممم تازشم نیدونم چرا گوشی هر کی رو میگیرم تو دستم عکس من توشهتعجبولی گوشی هم نمیزارن زیاد تو دستم بمونه مامانی میگه بده ای خداااااااااااا همه چی بده پس چی خوبه من دست بزنم ... پستونک؟

11- پستونک رو میزارم تو دهنم و خودم درش میارم  تو دستمو میچرخونم و باهاش  شعبده بازی میکنم یهو پرتش میکنم اونظرف غیب میشه و مامانی دو ساعت میگرده دنبالش هی از من میپرسه بچه پستونکت کو منم میخندم اخه فکر میکنم داریم با پستونکم قایم باشک بازی میکنیمقهقهه

12-وقتی کوچیکتر بودم تا مامان و بابا میخواستن غذا بخورن انگار به من الهام میشد سریع از خواب بیدار میشدم و  دوست داشتم باهاشون سر سفره بشینم  ولی انگار مزاحم بودم  اخه یه بار بابا غذا میخورد بعد منو نگه میداشت بعد مامان غذا میخورد بعد که بزرگتر شدم فهمیدم که نباید موقع غذا خوردن کسی رو اذیت کنم واسه همین سعی کردم موقع غذا خوردن مامان و بابا یا بخوابم یا خیلی اروم کنارشون رو تشکم بازی کنم .. بچه عاقلی املبخند

13- وقتی با  مامان و بابام میریم بیرون اصلا دوست ندارم ماشین وایسه اگه بیشتر از 5 دقیقه ماشین یه جا ثابت وایسه جیغ میزنم و میگم که کلافه ام  تا ماشین شروع میکنه به حرکت دوباره اروم میشم و اطراف رو دید میزنم  بعد هم خوابم میبره تو بغل مامان 

14- تازگیها یاد گرفتم که هر کی میاد طرفم دستامو بلند میکنم طرفش و با حالتی هیجانی بهش میفهمونم که بغلم کنه و منو بلند کنه تا با هم بازی کنیم .. خو خسته میشم همش رو زمینم خدایا کی میشه منم بتونم راه برم خودم بازی کنم اینقده منت نکشمافسوس

15-عاشق مامان و بابام هستم وقتی بابا از سر کار میاد تا منو صدا میزنه بر میگردم  طرفش و کلی براش ذوق میکنم و میخندم .. مامانی هم که دیگه نگوووو همش با صداهای مختلف باهام بازی میکنه و حرف میزنه  منم فکر میکنم یه صد نفری همبازی  دو رو برم هستن هی نگا میکنم میبینم صدا هست ولی فقط تصویر یک نفر هستقهقهه خلاصه که با هر صدا کلی ذوق میکنم و  مامانم تبحر خاصی تو خندوندن من داره اصلا هر چی میگه من غش میکنم از خنده

١٦- موقع شیر خوردن گردن بند مامانی رو میگیرم و هی  میکشم  نیدونم چرا کنده نمیشه که برش دارم برا خودم نیشخند


حالا بازم یادم اومد میام میگم چه کارایی بلتممژه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

خاله مهوش
9 دی 91 12:15
عزیزمییییییییییییییییییییییییییییییییی
بزنم به تخته از هر انگشتت یه هنر میریزه ها

اوهوم خیلییییییییییییییییییییییییی
سپید(مامان یونا)
9 دی 91 14:07
هزار ماشالله دنیزی این همه کارارو خودت تهنا تهنا میکنی خاله؟ فدا فدا


بله خاله سپید کارای دیگه هم بلتم سر فرصت براتون میگم تا بهم افتخار کنین
سمانه(مامان محمد حسین)
9 دی 91 18:20
واااا مینو جون تموم این کارهایی که گفتی یعنی دنیز جون گفت دقیقا مجمد حسین هم مو به مو انجام میده یه لحظه فکر کردم داری از پسر من میگی


چه تفاهمیییییییییییی
منیره
9 دی 91 20:36
همیشه دخترا از پسرا خیلی جلوترن...چرا؟؟؟؟؟
مبین هنوز غلت هم نمی زنه....


ولی پسر فندقی همه کاراش جلوتر از بچه های ما بود واسه همین من فکر میکردم پسرا همه کارا رو زودتر انجام میدن
khale setare
10 دی 91 0:40
khaste nabashi daniz joooooooonam mashala che dokhmale zerang va agheli bos bos bos
خاله گیلاس
10 دی 91 11:06
تو یه قهرمانی میدونستی


اوهوم
نازگل
15 دی 91 15:15
عززززززززززیزم آفرین دختر زرنگ و با هوش و مهرررررررررررررررربون
لاله
17 دی 91 0:21
آفرین به دنیز جون دختر من که هنوز غلت نمی زنه ولی خیلی از کارایی که دنیز جون نوشته که انجام میده ترمه هم انجام میده
ناییله(سولماز)
10 بهمن 91 1:54
ملسی دنیز جونم که اینقد زبر و زرنگی خاله


میسی خاله سولماز علی کوشولو هم زرنگه من میدونم