دنیزدنیز، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

دنیز دریای عشق ما

دختر زیبای من بزودی ده ساله میشه

واکسن 6 ماهگی

سه شنبه سوم بهمن ماه  ساعت 8:30همراه بابایی رفتیم مرکز بهداشت فردیس و واکسن شش ماهگیت رو زدی اولش یکم گریه کردی ولی بعدش تو بغل مامان اروم شدی یکم با ماشین گردش کردیم بعد هم رفتیم خونه مامان پری(مامان خودم)  برعکس واکسنهای قبلی این بار خیلی راحت پاتو تکون میدادی و درد هم نداشتی گریه هم نکردی ولی واکسنهای قبلی که زده بودی تا پاتو تکون میدادی گریه میکردی و جوری مظلومانه گریه میکردی که منم پا به پات گریه میکردم خو دلم برات میسوخت مامانی که درد میکشی ولی خدا رو شکر این بار درد نداشتی تب هم نداشتی یعنی خیلی کم بود و فقط قطره استامینوفن بهت دادم و نزدیک صبح هم کمی پاشویه کردم خوب شدی مثل همیشه دختر خوبی بودی من بهت افتخار میکنم گل ...
4 بهمن 1391

عکس بامزه

تو این عکس  من تازه یاد گرفته بودم که دستامو بخورم واسه همین تا خاله مهوش دید دستامو میخورم ذوق کرد که ازم عکس بگیره وقتی دوربینش فلاش زد یهو  اینجوری شدم خو  ترسیدم  حالا این وسط مامانم پیش بندم رو میکشه کنار که تو عکس نیفته ...
27 دی 1391

دنیز راننده میشود

٢٣ دیماه با مامان و بابا رفته بودم هایپر استار تو راه برگشت حس کردم بابا خسته شده گفتم خب بزار من رانندگی کنم بابا تو بخواب من حواسم هست این مامان هم ول نمیکرد هی منو صدا میکرد مبادا خوابم ببره پشت رول ولی من حواسم جمع بود یه نگاه به مامان انداختم که نگران نباش من بیدارم  دالم لانندگی میتنم   ...
27 دی 1391

کارهایی که میتونم انجام بدم

5 ماه و نه روز که من به دنیا اومدم  تا حالا خیلی کارا یاد گرفتم انجام بدم و نیدونم چرا هر کاری هم که انجام میدم مامان و بابا کلی ذوق میکنن و منو به همدیگه نشون میدن  خوو مگه چیه دارم غلت میزنم  یا مثلا دستامو میخورم اصلا بزار بگم چی کارا میکنم که مامان و بابام این شکلی میشن  در اخر هم منو میگیرن هی میچلونن و  خو چیکار کنم هنرمندم دیگه متعلق به همتون هستم   1- یکماهی میشه که راحت غلت میزنم و بازی میکنم به سمت چپ راحت غلت میزنم ولی به سمت راست یکم سخته 2- انگشت خوردن رو خیلی دوست دارم ولی این مامان و بابا تا میبینن دستم تو دهنمه درش میارن و پستونک رو میدن بهم و مامانی میگه بچه جون انگشتت ر...
19 دی 1391